Fussball90 LogoFussball90 Logo
Note

قواعد پیروزی، بخش دوم:شخصیت قهرمانی

محسن مصدق
محسن مصدق

شخصیت قهرمانی معلول ویژگی های متمایز برای نیل به هدف والا و دست یابی به چشم انداز ترسیم شده می باشد و البته به خودی خود عنوانی مستقل شناخته نمی شود.

Winning mentality<\/strong> اصطلاحی عمومی است و به قدرت و روحیه بالای فردی برای رسیدن به کمال و خواسته های شخصی در بعد اجتماعی اشاره می کند و کارگیری آن در ادبیات ورزشی در زبان بین‌ الملل عاریت گرفته شده از وجه رایج آن است ولی در در فرهنگ فارسی شخصیت قهرمانی تعبیری است که به طور معمول در سطور ورزشی یافت می شود و در سایر زمینه ها با معانی دیگری در جمله جایگزین می شود که می توان برای نمونه به ابتکار عمل، با روحیه، بازنده در بعد منفی و یا تعابیر دیگر اشاره کرد.<\/p>\r\n

شخصیت قهرمانی<\/strong> به طور معمول جمله ای کنایه آمیز است که می تواند برای گله مندی از ضعف تیمی در رسیدن به هدف و یا در ستایش توانایی های گروهی در تحقق یافتن آمال نهایی آنها باشد و به طور مشخص اشاره به ویژگی شناخته شده ای نیست و در بسیاری از نقل قولها احساسی و غیرقابل توضیح است و تنها گفته ای آسان برای فراغت از توضیح مفصل است.<\/p>\r\n

اما شخصیت قهرمانی<\/strong> اصلاحاتی در خور توجه است که می تواند با رویکردی موشکافانه حاوی مولفه های مهمی برای رسیدن به نقطه پایان و دست یابی به موفقیت باشد، شخصیت قهرمانی معلول ویژگی های متمایز برای نیل به هدف والا و دست یابی به چشم انداز ترسیم شده می باشد و به البته خودی خود عنوانی مستقل شناخته نمی شود.<\/p>\r\n

برای شناخت مفهوم شخصیت قهرمانی از تاریخچه جام جهانی آغاز می کنیم تا در کنار نگاه آماری نشان دهیم عنوان قهرمان به سادگی به کار گرفته نمی شود و برای دست یابی به آن راهی مشکلتر از تصور در پیش است.<\/p>\r\n

در 20 دوره برگزار شده جام جهانی تنها هشت تیم موفق به کسب قهرمانی آن شده اند که از این میان می توان انگلستان و اروگوئه را از لیست حذف کرد، آخرین قهرمانی اروگوئه به 64 سال پیش بر می گردد و انگلستان به لطف گل نزده اش در 1966 این جام با ارزشش را به دست آورده است و اگر تبلیغات پر رنگ رسانه‌ ای نبود خاطرات قهرمانی انگلیس جای چندانی در مرور رویدادهای ورزشی نداشت و انگلستان در میان رقبای اروپایی اش تنها تیمی است که قهرمانی جام ملتها را در کارنامه خود ندارد.<\/p>\r\n

فینالیست های جام جهانی به غیر از هشت تیم قهرمان به چهار تیم سوئد (1958)، مجارستان(1938،1954)، چکسلواکی (1934،1962) و هلند(1974،1978،2010) محدود می شوند و به غیر از هلند تمامی آنها به سالهای دور باز می گیرد و نکته قابل توجه دیگر اینکه اگر سه تیم برزیل، آلمان و ایتالیا را از لیست جدا کنیم فینالهای جام جهانی که این سه تیم حضور نداشتند به بیش از سه فینال (1930،1978،2010) نمی رسد و اگر پر افتخار ترین تیمهای جام جهانی را ترتیب کنیم چهار تیم نخست یکی از فینالیست های تمامی 18 دوره این بازیها بودند و تنها در سال 2010 این نوار قطع شده است.
دو تیم آلمان و برزیل به تنهایی 14 فینال را در کارنامه خود دارند و توانسته اند در سه دوره متوالی پای در بازی پایانی بگذارند، آلمان جدا از هشت فینال جام جهانی شش فینال جام ملتها را تجربه کرده است.
با نگاهی به آمار ذکر شده که تنها بخشی از قدرت نمایش تیمهای بزرگ دنیا است می توان درک کرد که عنوان شخصیت قهرمانی چگونه شکل گرفته شده است و به راحتی نمی توان به واسطه بخشی از زمان آن را به تیمی بخشید، اما چگونه و به وسیله چه تعریف هایی شخصیت قهرمانی در تیمی تولید و به مرحله بروز می رسد و یک ناکامی دلیلی برای دور شدن آنها از افتخار نمی شود.<\/p>\r\n


یکی از دلایل راه یابی به تالار قهرمانان مفهومی به نام چشم انداز<\/strong> است، بگذارید با مثالی تعریف چشم انداز را روشن سازیم:
در نظر بگیرید می خواهید به قله ای صعود کنید شما می توانید قله را از فاصله بسیار دور ببینید البته محو و به دور از جزییات، حرکت را آغاز می کنید و مسیری که ممکن است طولانی تر از تصور شما باشد را طی می کنید در بین راه موانع و مشکلاتی در پیش رو دارید حتی گاهی ممکن است مسیر را دور بزنید ولی قله را در نظر دارید در بین راه به رودخانه ای خروشان می رسید جهت عبور از آن طنابی به آن سوی رودخانه می اندازید تا به تخته سنگی متصل شود و به کمک ریسمان و سنگ از رودخانه عبور می کنید طناب به شما کمک می کند که جریان قوی رودخانه شما را با خود نبرد و الی آخر، در داستان ذکر شده تخته سنگ هدف ابتدایی، طناب معنای استراتژی و قله حکم چشم انداز را دارد.
ممکن است در بخشی از برنامه توسعه چالش های وجود داشته باشد ولی استراتژی مناسب دلیلی است تا راه از مسیر خود خارج نشود و حرکت هرچند با پیچ و تاب ولی در راه رسیدن به مقصود باشد، در صورتی تیمی قهرمان است که در چشم انداز خود به جستجوی آن باشد نه اینکه هدف های کوتاه مدت در رسیدن به یک جام در دستور کار باشد بهترین نمونه در این رابطه به شرایط فوتبال ایران بر می گردد که برنامه ای جز دست یابی به موفیقت در اولین جام پیش رو نیست و بر همین اساس در رده ملی و باشگاهی شاهد پیشرفت قابل ملاحضه ای نیستیم و در مقابل فوتبال قدرتمندی به مانند آلمان چشم اندازهای بلندی دارد که به آن وفادار است و نحوه آرایش و برنامه های تیمی به طور کامل در خدمت رسیدن به هدفت نهایی آنها است و چه بسا در رویکرد وسیع آنها حتی پس از قهرمانی نقاطی برای فتح وجود داشته باشد، البته چشم انداز بحث های فراوان و مثالهای زیاد دیگر دارد که جهت دوری از تفصیل زیاد از آنها پرهیز می کنیم.<\/p>\r\n

@4547@<\/p>\r\n


گام بعدی پس از چشم انداز قهرمانی تجسم و باور آن است شاید در نگاه اول کمی تئوریکال به نظر آید ولی در حقیقت نقش بسیار مهمی در پا گذاشتن در مسیر پیروزی دارد، تجسم و باور قهرمانی کمال بخشیدن به مهارت های لازم و تمرین در جهت ارتقاء آن از نظر روحی است به تعبیر دیگر تجسم قهرمانی کمک می کند تا بازیکنان و کادر فنی آمادگی لازم برای رویایویی در رقابت را داشته باشد و در گزینش راه های دیده شده به درستی عمل کنند، مثال پرتغال در جام ملتهای 2004 نشان می دهد که تیم تحت هدایت اسکولاری آنچنان که باید به کسب قهرمانی باور نداشت در حالی که بهترین موقعیت برای پرتغال در آن سال مهیا بود تیم های بزرگ در دوران افول به سر می بردند و آنها می توانستند به لطف ستارگانشان نخستین قهرمانی خود را به دست آورند ولی راحت جام را به اتوری هاگل واگذار کردند آنها برابر دوندگی یونانی ها و دفاع بسته آنها برنامه ای جز دلخوش بودن به تکنیک های فردی نداشتند یا وضعیت ترکیه در 2008 آنها با تاکتیک دم دستی بر پایه قدرت بدنی و بازی تخریبی در نیمه نهایی برابر تیم یوآخیم لو صف آرایی کردند ولی ذهن پیروز و شخصیت قهرمانی آلمانها توانست فاتح تریم را به خانه بازگرداند، زمانی که شما دست به بازی تخریبی می زنید یعنی پذیرفته اید که از حریفتان پایین تر هستید شاید با این الگو بشود تا مراحلی پیش رفت ولی در کل عاقبت درخشانی ندارد.<\/p>\r\n

@4548@<\/p>\r\n

@4545@<\/p>\r\n


در یافتن شخصیت قهرمانی از نظر ذهنی مثال آرژانتین مشخص می کند که تحقق یافتن پیروزی در ذهن اهمیتی نزدیک به خود آن دارد آرژانتین با درخشش بی مانند مارادونا در 1986 به قهرمانی دنیا دست یافت و در 90 با وجود اینکه نتوانست بازی خوبی به نمایش بگذارد و در گروه خود به عنوان تیم سوم تنها با سه امتیاز صعود کرد ولی به واسطه روحیه بالای تیمی در کنار ستارگانش تا فینال پیش تاخت ولی پس از آن به طرز عجیبی روحیه پیروزی را از دست داد آنها در 94 پس از محروم شدن مارادونا بازی های بعدی خود را باختند و در جامهای طی شده همیشه به دنبال مارداونا دیگری بودند، اورتگا، ورون، آیمار و مسی نامهای هستند که در اولین معرفی به مارادونای دوم شهرت یافتند و گویی آرژانتین قهرمانی را در بازگشت روح مارادونا در کالبدی دیگر می بیند وشخصیت قهرمان را در ساختن اسطوره ای دیگر می داند.<\/p>\r\n

@4549@<\/p>\r\n


به طور کل شخصیت قهرمانی در دو بعد ذهن و عمل به مرحله بروز می رسد و تمامی تعریف های نظری باید باورمند و قابل اجرا باشند شاید تیمی در لیست اهداف خود فتح جام را داشته باشد ولی تاکتیک، سبک و ابزای برای به رساندن به مرحله بروزش نداشته باشد و نباید موفقیت عنوانی گول زنننده باشد که با مدعی فتح جام بودن رضایت خاطر را فراهم سازد انگلستان در دوره های جام جهانی خود را مدعی معرفی می کند ولی تیمی است که حذف در دوره مقدماتی در 1994 را در سابقه خود دارد و در دیگر سو گاهی شرایط به نحوی رقم می خورد که لمس یک کاپ و آنهم هر کاپی چنان به رويا تبدیل می شود که هر هدفی برای صعود و پرورش استعداد تازه هدر می رود قهرمانی آرسنال در جام حذفی جشن بزرگی به همراه داشت ولی بایرن مونیخ با تکرار قهرمانی اش در جام حذفی و بوندس لیگا نتوانست انتقادهای فراوان برای از دست دادن ششمین لیگ قهرمان را پوشش دهد و همین واکنش ها روشن می سازد بایرن در رسیدن به دو قهرمانی خلاصه نمی شود و آتیه تیم باواریا هویت بخشی به اقتداری بلند است و در سطح ملی جنگندگی ژرمن ها که ریشه ای تاریخی دارد و مبارزه تا انتها بخشی از تفسیر دارا بودن روحیه پیروز است که هیچگاه به کمتر از قله نهایی نمی اندیشد و این خصلت ها در کنار برنامه ریزی و صبر در طرح و اجرای نقشه می تواند فوتبالی مختص و دارای شناسنامه منحصری بسازد که قهرمانی چهارم آنها به هر شکل تنها افتخاری دیگر است.<\/p>\r\n

@4550@<\/p>\r\n


چکسلواکی: چـِکُسْلُواکی نام کشوری بود که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۹۲ در اروپای شرقی وجود داشت و سپس به دو کشور جمهوری چک و اسلواکی تقسیم شد. این کشور در پایان جنگ جهانی اول با فروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان از اتحاد چهار منطقه موراویا،بوهم، اسلواکی و بخشی از روسینیای کارپات تشکیل شد.<\/p>\r\n

 <\/p>\r\n

قواعد پیروزی، بخش اول: شانس<\/a><\/p>



کامنت‌ها